با تو تا بی نهايت
(( بنام خدا ))
با تو تا بی نهايت : در کلام اول شاهد جمله [ اوج بی صدايی ... يعنی سکوت ] هستيد .
در اين وبلاگ شاهد شعر های زيبايی هستيد که در زير گوشه ای از آخرين مطلبش رو براتون می نويسم
من از افسون واژه ها نیست که به سرب پاره های نفرت رسیده ام<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
من و واژه هایم دیگر حرفی برای گفتن نداریم
ما که همچنان عشق را از خورشید میگریم و شب ها به ماه باج میدهیم
هنوز هم با لرزش بید میلرزیم و با آواز شقایق سرخ میشویم
هنوز هم شماره شناسنامه خود را رمز چمدان ناگشوده خود میگذاریم
و همچنان میان اوراق خود عکس کودکی معشوقمان را پنهان میکنیم
همچنان از بی حرفی به اوج فریاد میرسیم .....
بعد از شعر يک پی نوشت هم داره که اون رو هم می خونيم اينجا :
پ.ن: تا حالا شده تا سر حد جون بخوای از چیزی دفاع کنی بعد یهو بخودت بیایی که شاید همه ی اون چیزهایی که فکر میکردی داری رو الان نداری؟
بعد بشینی غصه بخوری که هیچی نداری حتی خودتو؟؟؟
تو این بحبحه که فکر میکنی چیزی ازت نمونده باز فکر کنی ....
با تو تا بينهايت aphrodite-venus.persianblog.ir
با آرزوی موفقيت برای اين دوست عزيز ...
من سارا را دوست دارم جالبه !
شينا مبارک... هوای ما کوچولوها رو داشته باش
سلام.با عرض معذرت از این که مطلب نفرستادم.این هفته اینترنت دانشگاهمون قطع بود و من تازه چهارشنبه غروب رسیدم تهران.باز هم عذر می خوام.یا علی
hi weblog besyar khoobi darid agar vaght kardid ye sari be man ham bezanid
دوست دارم یه سر به وبلگ من هم بزنید...شعر هست وکارت که برای شعرم درست می کنم ...خوشحال می شم اگه نظرت رو در مورد وبلگم بدونم
سلام داداش خيلی باهالی به مولا
اگر سری به ما بزنی ممنون ميشم.http://mamatir50.persianblog.ir/
سلام.قلمت خيلی به دل ميشينهحسی که من همين چند روز اخير تجربه کردم را خيلی خوب بيان کردیدر صورتی که من جز سکوت و هراس توان ديگه ای ندارم